خون آشام عزیز (25)

(شب قبل)
بعد اینکه یکم بهتر شدم رفتم با آقای لی یکم صحبت کنم. میخواستم ازش بپرسم که چطوری باید از فرکانس منفی دور بمونم..
جونگکوک : آقای لی میتونم باهاتون حرف بزنم؟
آقای لی : البته بیا بشین...
جونگکوک : چطوری باید از فرکانس های منفی دور بمونم؟..
آقای لی: ..فرکانس مثبت میتونه کمک کنه..
جونگکوک : خب چطوری..
آقای لی : تا جایی که میتونی تفریح کن و خاطره بساز برا خودت. جاهایی که دوست داری برو کارایی کا دلت میخواد رو انجام بده..
جونگکوک : از این چیزا خوشم نمیاد
آقای لی : خوشت نمیاد چون تجربش نکردی.. یه بار امتحانش ضرری نداره..
جونگکوک : پس فردا مارو میبرن اردو ولی من نمیرم..
آقای لی : اشتباه میکنی نمیری برو تجربش کن. مطمئنم پشیمون نمیشی..
جونگکوک : من سکوتو دوست دارم ولی مطمئنم این اردو این سکوت رو بهم نمیده...
آقای لی : سکوت رو میشه یه کاریش کرد.. فکر کن بهش..
من تمام شبو بهش فکر می و بلاخره به سه نتیجه رسیدم..
(زمان حال)
جیمین مشتاقانه منتظر جوابم بود....
جونگکوک : میام..
جیمین : جون من؟..
جونگکوک : تا منصرف نشدم ولم کن..
جیمین : نه بگو واقعا میای؟..
جونگکوک : آره میام..
جیمین : بلاخره موفق شدم.. یوهاهاهاها..
جونگکوک : ساکت شو آبرومو بردی..
جیمین : خوشحالم خب..
جونگکوک : بی صدا خوشحال باش..
(روز اردو)
توی حیاط مدرسه وایستاده بودم که جیمین اومد...
جیمین : جونگکوک؟.. خودتی؟!
جونگکوک : نه عمه ی جونگکوکم..
جیمین : واو.. خیلی مردونه تیپ زدی...استایلتو دوست دارم(استایل کوک: یه تیشرت لش مشکی با شلوار بگ مشکی، ژاکت قرمز، کتونی قرمز، کلاه مشکی)
جونگکوک: خودمم دوستش دارم..
جیمین : اتوبوس اومد بیا بریم..
رفتین سمت اتوبوس اسمامونو یکی یکی میخوندن و هرکی هر جا دوست داشت می‌نشست. جیمین منتظر تهیونگ بود بعد از نیم ساعت تهیونگ رسید. استایل تهیونگ شبیح استایل من بود. وقتی تهیونگ رسید همه یهو نشستن با دوستشون پچ پچ کردن..
دیدگاه ها (۴)

خون آشام عزیز (26)

خون آشام عزیز (27)

خون آشام عزیز (24)

خون آشام عزیز (23)

خون آشام عزیز (57)

خون آشام عزیز (58)

خون آشام عزیز (60)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط